پاسخ: توانائی تصمیمسازی خیلی خوب است. توانائی تصمیمگیری یکی از مشکلاتی است که اگر وارد محیط دانشجوئی شد، خیلی از هنجارهای مطلوب و درست را به هم خواهد زد؛ این تجربهی ماست. بگذاریم دانشجو با فکر خود، با زبان باز خود، با تعلق کم خود، با گفتار وعمل خود، تصمیمسازی کند.
به نظر من دانشجوی موفّق کسی است که خوب درس بخواند؛ خوب تهذیب اخلاق کند و خوب به ورزش بپردازد. من برای دانشجوی موفّق، سه شاخص دارم. البته ممکن است یک جوان موفّق در خانه، معیارهای دیگری داشته باشد؛ یک کاسب موفّق، یک اداری موفّق، معیارهای دیگری داشته باشد؛ اما دانشجوی موفّق، به حیث دانشجویی، این است: باید خوب درس بخواند، به اخلاق و تهذیب نفس بپردازد، ورزش هم بکند. ۱۳۷۷/۰۲/۲۲
به نظر من، جوانان انقلابی دانشگاه سعی کنند خوب درس بخوانند؛ خوب فکر و معرفتشان را بالا ببرند. سعی کنند در محیط خودشان اثر بگذارند؛ فعال باشند، نه منفعل؛ روی محیط خودشان، اثر فکری و روانی بگذارند. این شدنی است. یک جوان گاهی اوقات میتواند مجموعه پیرامونی خودش را - کلاس را، استاد را و حتّی دانشگاه را - زیر تأثیر شخصیت معنوی خودش قرار دهد. البته این کار با سیاسیکاری بهدست نمیآید؛ با معنویت بهدست میآید، با صفا بهدست میآید، با استحکام رابطه با خدا بهدست میآید. ▪️عزیزان من! رابطه با خدا را جدّی بگیرید. شما جوانید؛ به آن اهمیت بدهید، با خدا حرف بزنید، از خدا بخواهید. مناجات، نماز، نماز با حال و با توجّه، برای شما خیلی لازم است. مبادا اینها را به حاشیه برانید. ۱۳۷۷/۰۲/۲۲
من از طرق رسمی و غیررسمی سعی میکنم با واقعیات در تماس باشم. گزارشهایی که به من داده میشود، بسیار متنوع است. هم گزارشهای دستگاههای مختلف اطلاعاتی است، چه اطلاعات مربوط به وزارت اطلاعات، چه آنچه که مربوط به اطلاعات نیروهای مسلح است، چه آنچه که مربوط به بعضی از دستگاههای خبررسانیِ دستگاههای دولتی است.
هم بخشی از دفتر ما کارش اطلاع رسانی است؛ مثل دفتر ارتباط مردمی و دفتر بازرسی، که اینها از طریق نامه و تلفن مرتبأ با مردم در تماسند. با اشخاص و تیپهای مختلف اجتماعی هم ملاقاتهای فراوانی دارم و نامه هم زیاد دریافت میکنم. به هر حال گوش من، گوش فعالی است، اما در عین حال مدعی نیستم که همه چیز را میدانم. ممکن هم نیست که همه چیز را بدانم؛ البته ممکن است چیزهایی را بدانم و چیزهایی را هم ندانم. معتقدم که برای یک مسئول در دستگاه حکومتی، اعم از مسئولیتی که بنده دارم یا مسئولیتی که دیگر مسئولان دارند، انقطاع از واقعیات و دوری از مردم، عامل انحطاط است.
آنچه که در خصوص تعیین رهبر واقع شد و بار این مسئولیت بر دوش بندهی کوچک ضعیف حقیر گذاشته شد برای خود من حتی یک لحظه و یک آن از آنات گذشتهی زندگی، متوقع و منتظر نبود. اگر کسی تصور کند که در طول دوران مبارزه و بعدأ در طول دوران انقلاب و مسئولیت ریاست قوهی اجرایی، حتی یک لحظه در ذهن خودم خطور میدادم که این مسئولیت به من متوجه خواهد شد قطعأ اشتباه کرده است. من همیشه خودم را نه فقط از این منصب بسیار خطیر و مهم بلکه حتی از مناصبی که به مراتب پایینتر از این منصب بوده است_ مثل ریاست جمهوری و دیگر مسئولیتهایی که در طول انقلاب داشتم کوچکتر میدانستم. یک وقتی خدمت امام (رحمهالله) این نکته را عرض کردم که گاهی نام من در ردیف بعضی از آقایان آورده میشود در حالی که در ردیف آنها نیستم و من یک آدم کوچک و بسیار معمولی هستم . نه اینکه بخواهم تعارف کنم الان هم همان اعتقاد دارم. بنابراین، چنین معنایی اصلا متصور نبود.
من نمیتوانم کسی یا اشخاص معیّنی را اسم بیاورم که حتماً آنها الگوی شما باشند. بالاخره هر کسی ذوقی و سلیقهای دارد؛ منتها میشود اینطور فرض کرد الگویی را که انسان انتخاب میکند، باید الگویی باشد که شخصیت و منش او کاملاً با آرمانهای انسان، همخوان و هماهنگ باشد. فرض بفرمایید بعضیها یک هنرپیشه را الگوی خودشان قرار دهند. خوب؛ این خیلی منطقی نیست. مثلاً یک هنرپیشه خارجی را الگوی خودشان قرار دهند. این نمیتواند منطقی باشد. محیط او محیط دیگر و زندگی او زندگی دیگری است. یک انسان مسلمان؛ یک نوجوان مسلمان و ایرانی که برایش عزّت ایران، سربلندی و آینده ایران و آینده نسل خودش، آن هم در چهارچوب معارف و احکام اسلامی مطرح است، نمیتواند خارج از این چهارچوبها الگو انتخاب کند.
بنابراین الگو را بایستی در بزرگانی که از لحاظ دید و جهتگیری و اهداف به هدفهای ما میخورند، انتخاب کرد. در بین مسلمانان صدر اسلام، اشخاصِ بسیار برجسته و خوبی هستند. در بین شخصیتهای برجسته امروز و دورههای گذشته نیز همینطور، واقعاً شخصیتهای برجستهای هستند. به زندگی ائمّه که نگاه کنید - مثلاً زندگی امام حسن و امام حسین علیهماالسّلام - جوانیهای آنها بسیار چیزهای با ارزشی در خود دارد که هر جوان و نوجوانی را جذب میکند. هم نوع دخترانهاش هست، هم نوع پسرانهاش. همه آنها شخصیتهایی بودند که میتوانند واقعاً برای انسان جاذبه داشته باشند و برای نوجوانان و جوانان ما الگو محسوب شوند. ۱۳۷۶/۱۱/۱۴
‚‚ بعضی خیال میکنند انسانی که مشغول عبادت میباشد، یک عابد و متضرع و اهل دعا و ذکر است و نمیتواند یک انسان سیاسی باشد. یا بعضی خیال میکنند، کسی که اهل سیاست است-چه زن و چه مرد- و در میدان جهاد فی سبیل الله حضور فعال دارد، اگر زن است، نمیتواند یک زن خانه با وظایف مادری و همسری و کدبانویی باشد و اگر مرد است، نمیتواند یک مرد خانه و دکان و زندگی باشد. خیال میکنند اینها باهم منافات دارد؛ در حالی که از نظر اسلام، این سه چیز با یکدیگر منافات و ضدیت که ندارد؛ در شخصیت انسان کامل، کمککننده هم است. شما باید در محیط کار و زندگی، با همسر و فرزندان و همسایه و دوستانتان، به وظایف شخصی خود عمل کنید و پیوندهای معمولی اجتماعی را به صورت سالم برقرار نمایید. در عینحال، باید در میدان سیاست و صحنهی انقلاب و کارهایی که نظام اجتماعی از شما میطلبد و انتخابات و میدان جنگ و عرضه کردن خواست انقلابی و ملی خود در سطح کشور و جهان و بیان ارادهی سیاسی خود در میدانهای سیاست و انقلاب، حضور داشته باشید.‛‛
♦ از چه زمانی به فعالیتهای سیاسی علاقهمند شدید و مطالعات سیاسی را آغاز کردید؟
‚‚ من شاید پانزده یا شانزده سالم بود که مرحوم نواب صفوی به مشهد آمد. مرحوم نواب صفوی برای من خیلی جاذبه داشت و به کلی مرا مجذوب خودش کرد. هرکسی هم که آن وقت در حدود سنین ما بود، مجذوب نواب صفوی میشد. از بس این آدم، پُرشور و با اخلاص، پر از صدق و صفا و ضمناً شجاع و صریح و گویا بود. من میتوانم بگویم که آنجا به طور جدی به مسائل مبارزاتی و به آنچه که به آن مبارزهی سیاسی میگوییم، علاقهمند شدم. البته قبل از آن چیزهایی میدانستم. ‛‛